کامران پارسی‌نژاد

نویسنده ایرانی و رمان‌ جريان‌ سيال‌ ذهن‌

 مدت مدیدی است که نویسندگان ایرانی در آرزوی نگارش رمانی ‌به سبک «جریان سیال ذهن» هستند، بی‌آنکه از این شیوه روایتی اطلاع دقیقی داشته باشند. در نتیجه، به تقلید نادرست و غیرمنطقی روی می‌آورند و پیکره آثار خود را متزلزل می‌کنند.

موضوع‌ و انديشه‌ محوري‌ این نوع رمان،‌ توصيف‌ جريان‌ سيال‌ ذهن‌ يك‌ يا چند شخصيت‌ داستاني‌ است‌. در اين‌ قالب‌ خاص‌ داستاني‌، تفكر و انديشه‌ قهرمان‌ داستان‌ همچون‌ يك‌ فرد حقيقي‌ كه‌ به‎صورت‌ طبيعي‌ در حال‌ فكر كردن‌ است‌، پشت‌ سر هم‌ و سلسله‌وار بيان‌ مي‌گردد. نويسندگان‌ جریان سیال ذهن معمولاً از شيوه‌هاي‌ زيادي در تشريح‌ ژرفاي‌ جان‌ آدمي‌ بهره مي‌گیرند.

مضمون‌ و موضوع‌ اصلي‌ اين‌ قبيل‌ آثار، اغلب‌، بيان‌ احساسات‌، مكنونات‌ و گرايش‎های‌ دروني‌ شخصيت‌ اصلي‌ داستان‌ است‌ و توجه‌ چندانی به‌ حوادث‌ بيروني‌ و فيزيكي‌ وجود ندارد. مثلاً رمان‌ معروف‌ مارسل‌ پروست، «در جستجوی زمان از دست‏رفته»‌، الهام‌‎گرفته‌ از ناكامي‎ها و ناتواني‎هاي‌ جواني‌ او در ميان‌ نخبگان‌ پاريسي‌ بود. وی در كمال‌ نااميدي‌ تصميم‌ گرفت‌ به‌ گذشته‌ خود رجوع‌ كند و براي‌ دست‌يافتن‌ به‌ آرمان‎هايش‌ از شيوه‌ جريان‌ سيال‌ ذهن‌ استفاده‌ كرد. در غالب‌ آثار مدرن‌ داستاني‌، قهرمانان‌ توسط‌ قوانين‌ حاكم‌ بر جامعه‌ طرد و سركوب‌ شده‌اند و حجم ‌زيادي‌ از داستان‌ به‌ توصيف‌ تفكرات‌ نامنسجم‌ و فرار افراد اختصاص‌ داده‌ مي‌شود. لازم‌ به‌ ذكر است‌ كه‌ اصطلاح‌ جريان‌ سيال‌ ذهن براي‌ اولين‌ بار توسط‌ بنيانگذار مكتب‌ «پراگماتيسم» يعني‌ ويليام‌ جيمز، برادر هنري‌ جيمز، مطرح‌ شد. البته او براي‌ توصيف‌ رمان‌ از اين‌ اصطلاح‌ استفاده‌ نكرد بلكه‌ بيشتر در صدد تشريح‌ فعاليت‌ و عملكرد ذهن‌ بود. در كشورهاي‌ غربي‌، اين‌ نوع‌ از رمان با حركت‎هاي‌ ضدمذهبي‌ و جريان‌ از دست‌‌رفتن‌ ايمان‌ مذهبي‌ پس‌ از نظريه‌ داروين‌ و برخي‌ نظريات‌ علمي‌ ديگر تلفيق‌ شد. اينگونه‌ آثار، به‌‎تدريج‌، به‌ تصويرسازي‌ از بي‌اعتمادي‌ انسان‌ به‌ مذهب‌، علم‌، سياست‌ و صنعت‌ پرداختند. رمان‌نويسان‌ جريان‌ سيال‌ ذهن‌ در توصيف‌ حركت‌ آزادانه‌ ذهن‌ توجه‌ چنداني‌ به‌ دستور زبان‌، منطق‌ و جملات‌ منسجم‌ و منظم ندارند. اصولاً رمان‎هاي‌ جريان‌ سيال‌ ذهن وهم‌انگيز و دشوارفهم‌ هستند زیرا نويسنده‌ سعي‌ دارد‌ مجموعه‌اي‌ از تفكرات‌، ايده‌ها و احساسات‌ نامرتبط‌ و نامنسجم‌ را كه‌ پشت‌ سر هم‌ در ذهن‌ مي‌گذرند، در يك‌ قالب‌ ادبي‌ توصيف‌ كند؛ هرچند خواننده‌ احساس‌ مي‌كند که تصاوير ارایه‎شده در رمان به‌‎صورت‌ تصادفي‌ گلچين‌ شده‌اند و ارتباط‌ اصولي‌ ميان ‌آنها وجود ندارد. نويسندگان‌ موفق‌ اينگونه‌ داستان‎ها‌، با دقت‌ به‌ گزينش‌ صحنه‌ها و ايجاد رابطه ‌‌قوي‌ علت‌ و معلولي مشغولند اما از آنجا كه‌ داستان‌ حول‌ محور تصورات‌ پراكنده‌ يك‌ شخصيت‌ می‌چرخد، خواننده فكر مي‌كند که وحدت‌ و انسجامي‌ در پيرنگ‌ داستاني‌ وجود ندارد.

متأسفانه‌، برخي‌ از نويسندگان‌ كم‌تجربه‌ ایرانی براي‌ رهانيدن‌ خود از زحمت‌ ايجاد وحدت‌ و رابطه‌ علّي‌ قوي‌ در داستان‌، با ناديده‌ گرفتن‌ نظم و انسجام‌ در پيرنگ‌ اوليه‌ روایت، اقدام‌ به‌ توصيف‌ صحنه‌ها و تصاوير نامربوط‌ به‌ يكديگر مي‌كنند، به‌ خيال‌ آنكه‌ ‌دارند رمان‎‌ جريان‌ سيال‌ ذهن‌ خلق‌ می‎کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.